مدح و شهادت امام زین العابدین علیه السلام
آسمان هم خجـل از چشم تو و بارانت آخـری نیست بر این گریـۀ بی پـایانت آب می بینی و طفل و گل و سقا و جوان بـیـشـتـر می شود انـگـار غم پنـهـانت زهر هرچند که یک روز به دادت آمد تو چهل سال به لب آمده هر شب جانت غیر زینب چه کسی درد تو را می داند که چه آورده خـرابـه به دل ویـرانـت سخت سوراند دلت را غم آن جسم کبود خواهرت بود که جان داد روی دامانت زخمی بزم شراب است دلت بیخود نیست که چهل سال نکرد اشک دوا درمانت خیزران تا که به دستان کسی می بینی درد مـی گـیـرد نـاگـاه لـب و دنـدانـت |